پارسا جون بابایی بینهایت دوستت داره....
حاکم خونه : آقا پارسا
ناناز پسرم:دیشب آماده شدیم که بریم بیرون,درست لحظه ی آخر کارتون مورد علاقت[باب اسفنجی] شروع شد ..تو هم چشم از تلویزیون برنداشتی تا اینکه تموم شد..من و بابایی هم منتظر موندیم تا شما فرمان حرکت و صادر کنید و افتخار بدین با ما بیاین بیرون....
عاشق حکومت کردنتم...بوس...بوس...بوس...♥♥♥
روز کودک مبارک
از تو مینویسم که وجودت در دلم ریشه کرده و هر روز رشد میکند من بی تو از زندگی سیرم و بی تو میمیرم....
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم ای معنای زندگی من ...تو فقط قول بده همیشه لبخند بزنی؛برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند.....
روز تو و همه کوچولوهای ناز مبارک
تولد مامان جون(مامان مامانی)
آرزو میکنم تولد 120 سالگیتو باهم جشن بگیریم...
تولدت مبارک عزیزم...
یادش بخیر...........
امروز وفتی که نوشته ای رو که مامان پانیا جون تو وبلاگشون گذاشته بودن و خوندم منم دلم هوای گذشته هارو کرده بود ....واسه همین تو این پست عکسای بدو تولد تا یکسالگیتو گذاشتم عزیز دلم....
زندگی مامان و بابا
پسر نازم:
این روزا اینقد بامزه شدی که حتی یه لحظه بدون تو بودن و نمیتونم تصور کنم..نمیدونم قبل از تو چه جوری روزام میگذشت ..از وقتی تو اومدی فهمیدم زندگی کردن چقد زیباست..تنها بهونه ی زندگی دوستت دارم با تموم وجودم
حالا بریم سراغ شیرین کاریات...مثلا میری تو اوپن آشپزخونه میشینی...
یا کوبیدن رو میز ..