ناناز پسرم:دیشب آماده شدیم که بریم بیرون,درست لحظه ی آخر کارتون مورد علاقت[باب اسفنجی] شروع شد ..تو هم چشم از تلویزیون برنداشتی تا اینکه تموم شد..من و بابایی هم منتظر موندیم تا شما فرمان حرکت و صادر کنید و افتخار بدین با ما بیاین بیرون....
عاشق حکومت کردنتم...بوس...بوس...بوس...♥♥♥