پسرنازم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم...
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
پسرنازم،دوستت دارم ..
ناگفته ها...
-
مامان امیرارشاپنجشنبه 5 دی 1392 - 03:11
-
خاله آریا وآرادپنجشنبه 5 دی 1392 - 04:12
-
مامان حلما جانپنجشنبه 5 دی 1392 - 04:15
-
مامان فرزانه(مامان نازنین)پنجشنبه 5 دی 1392 - 06:59
-
مامان کیانپنجشنبه 5 دی 1392 - 11:44
-
بابای مهری ماهپنجشنبه 5 دی 1392 - 16:09
-
عمه جون پری نازپنجشنبه 5 دی 1392 - 18:54
-
سحرعمه ی (نازنین جون )جمعه 6 دی 1392 - 02:07
-
مامان آیسان کوچولوجمعه 6 دی 1392 - 02:47
-
مامان میثم ومانیاجمعه 6 دی 1392 - 06:53
-
خاله لیلاجمعه 6 دی 1392 - 19:13
-
mamane tahaشنبه 7 دی 1392 - 20:29
-
mamane tahaشنبه 7 دی 1392 - 20:48
-
بابای مهری ماهشنبه 7 دی 1392 - 21:14
-
مامان کیانشنبه 7 دی 1392 - 22:15
-
غزل(مامان علی)شنبه 7 دی 1392 - 22:26
-
سارا بانویکشنبه 8 دی 1392 - 19:05
-
مامان پارسا(پسرنازم)سه شنبه 10 دی 1392 - 02:34